سه ساله که از پیش من رفتی و با تیک و تاک ثانیه وارد چهارمین سال میشی .
من هر سال که محرم و صفر نزدیک میشه بیشتر از قبل دلم برات تنگ میشه .یاد بچگی هام می افتم ،وقتی گریه می کردم تو ارومم می کردی . نازم می کردی ،بغلم می کردی تا غصه ها یادم بره. ماشین سواری و ویراژ دادن و لایی کشیدن با تو یاد گرفتم . در تمام شیطنت های نوجوانی کنارم بودی . هم دوستم بودی و هم برادر بزرگترم . هم دعوام کردی و هم راهنمایی . هم با من خندیدی و هم غصه خوردی . هم تجربه کردیم و هم شکست خوردیم. یاد اون روزایی می افتم که با هم تبادل انرژی داشتیم. وقتی بهت انرژی می دادم ، بغلت می کردم و با عشق بهت انرژی می دادم . با خنده می گفتی وای جنس انرژیت چیه که هر بار بهم انرژی می دی . تمام بدنم بی حس میشه . حالا چطوری به چه زبونی بگم که جات خالیه . خیلی،خیلی زیاد . چطوری بگم که خلا نبودنت را هر روز بیشتر از قبل حس میکنم.
اگه بدونی چقدر دلم برای بغل کردنت تنگ شده. . برای اینکه دستت رو بگیرم با هم قدم بزنیم . با هم حرف بزنیم. دلم برای شنیدن صدات تنگ شده .از تو چه پنهون که حالم خیلی خرابه . اینقدر که گفتن نداره .
همیشه می گفتی خدایا وقتی می خوای ادم ببری با یه اخ گفتن ساده ببر. دیدی خدا هم حرفتو گوش کرد .
تو با یه آخ ساده رفتی اما من هر بار میسوزم. هر بار بیشتر از قبل .
هرشب برات فاتحه می خونم . اما از دلتنگیم چیزی کم نمی کنه . یه وقتایی که مثل امشب دلتنگی فشار میاره برای تو می نویسم . هرچقدر از تو بنویسم یا برای تو بنویسم دلتنگیم سبک نمیشه .
دیشب خواب دیدم که دارم برای دلتنگی تو گریه می کنم . یهو کسی اومد پیشم و بهم گفت . یه کمی صبور باشی تو هم می ری پیشش. یه دستی به سرم کشید و گریه هام بند اومد .
بعدش تو رو دیدم با همه وجودم ّبغلت کردم قربون صدقه ات می رفتم. . اینقدر ازم دور شدی که دستم کوتاه شده . اما می دونم هنوز هم مثل اون موقع هر وقت غصه بخورم تو هم با من غصه می خوری .
وقتی ناراحتم یا غمگینم تو رو تو خواب میبینم که با گریه های من گریه می کنی .
چرا اینقدر خوب بودی که من نتونم هیچ کسی جایگزین تو کنم . اخه من با رفتنت یک نفر را از دست ندادم . حالا دلتنگ کدوم بشم .خودت بگو دلتنگ چند نفر بشم . .اصلا موقع رفتنت به من فکر کردی ؟ .جای خالیت خیلی عمیقه .
هنوز هم مثل اون موقع نیاز دارم که باشی با خیال راحت بدون هیچ نگرانی باهات حرف بزنم.
هنوز هم مثل همیشه دوستت دارم .
هنوز هم مثل اون موقع دلم می خواد سرم روی سینه ات باشه می دونی دلم برای شنیدن صدای قلبت تنگ شده .
اگه هنوز هم مثل اون موقع منو حس می کنی ،عذرخواهی می کنم که غمگینت کردم . بمونه به حساب اینکه دلتنگی فشاراورده .
مثل همیشه دوستت دارم . اما خدای اسمون ها تو رو بیشتر از من دوست داشت .برای همین تو رو برد پیش خودش .
عکستو دیدم دلتگیم بیشتر شد . حالا به جای تو عکستو می بوسم. و باز هم می بوسم .
تو رو به خود خدای آسمون ها سپردم.
درباره این سایت